کد مطلب:149814 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:282

سخن حسین هنگام خروج از مکه
سید بن طاوس، اعلی الله مقامه، می گوید: چون حضرت، عزم خروج كرد به خطابه ایستاد و فرمود: الحمدلله ماشاء الله و لاقوة الا بالله و صلی الله علی رسوله و خط الموت علی ولد آدم مخط القلادة علی جید القتاة و ما اولهنی الی أسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف و خیر لی مصرع أنا لاقیه كانی باوصالی تتقطها عسلان الفلوات بین النواویس و كربلا فیملان منی اكراشا جوفا و اجربة سغبا لامحیص عن یوم خط بالقلم رضی الله رضانا اهل البیت نصبر علی بلائه و یوفینا اجر الصابرین لن تشد عن رسول الله صلی الله علیه و آله لحمته و هی مجموعة له فی حظیرة القدس تقربهم عینه و ینجزبهم وعده من كان باذلا فینا مهجته و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحا انشاء الله؛ [1] حمد از آن خداست، آنچه خدا بخواهد تحقق می یابد، نیرویی جز به ذات لایزال الهی نیست، درود خداوند، بر رسول او. مرگ بر فرزندان آدم همچون گلوبند زنان جوان، ملازمت دارد و سخت مشتاق دیدار گذشتگان خود می باشم همچون اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف، از برای من مضرع و مقتلی اختیار شده كه ناچار بایدم دیدار كرد و گویا مفاصل و پیوندهای خودم را می بینم كه گرگان بیابان - یعنی لشكر كوفه - در زمینی كه مابین نواویس و كربلاست پاره پاره نمایند، پس شكمها و انبانهای خالی خود را از من انباشته می كنند، چاره و گریزی نیست از روزی كه قلم قضا بر كسی رقم


زده، و ما اهل بیت رضا به قضای خدا داده، بر بلای او شكیباییم، و خداوند اجر صابران را به ما عطا خواهد فرمود و از رسول خدا صلی الله علیه و آله، پاره گوشت او دور نمی افتد و با او در بهشت برین مجتمع خواهد شد، چشم رسول خدا صلی الله علیه و آله، به او روشن می شود و وعده ی او راست می آید اكنون كسی كه در راه ما از بذل جان نیندیشد و در طلب لقای حق، از فدای نفس، باكی نداشته باشد، با من كوچ كند، چه آنكه من بامدادان كوچ خواهم كرد؛ انشاء الله.

مواردی از این كلمات نورانی را مورد نظر قرار می دهیم و برای هدفی كه دنبال می كنیم، از آن بهره می گیریم:

جمله «و ما اولهی الی اسلافی...» بیانگر آن است كه مسأله مرگ با آن همه پیچیدگی و ابهام و ماجراهایی كه به همراه دارد، برای امام حسین، علیه السلام، مسأله ای حل شده و آسان و قابل قبول است و بالاتر اینكه حضرت حسین، علیه السلام، واله و سرگشته ی آن بوده، از آن استقبال می كند، شدت اشتیاق به آن داشته و كمال علاقه و دلدادگی به آن دارند.

و آنگاه برای بیان كردن و نشان دادن مقدار شوق و علاقه ی خود به مرگ، مثالی روشن می زنند كه برای همه ی اهل اسلام، ذهنیت دارد و برای همگان معهود و سابقه دار می باشد و آن، اشتیاق حضرت یعقوب به یوسف است؛ شوق و علاقه ای كه قرآن راجع به آن، مطالبی شگفت انگیز دارد، شوق امام حسین، علیه السلام، به ملاقات اسلاف و


گذشتگان و رفتگانش از آن نوع شوق است، این جمله، روحیه ی والا و شایق امام حسین را جلوه داده و تبیین می كند.

جمله ی «و خیر لی مصرع انا لا قیه» اشاره به شهادت دارد، و علاوه آن را به عنوان یك امر انتخاب شده از عالم دیگر و از ناحیه ی خیرخواهان واقع بین و غیبی، قلمداد می كند و اعلان می دارد كه این امر برای وی انتخاب شده و پیش آمده و به طور حتم، آن را ملاقات كرده و بدان نایل می گردد و خلاصه شهادت را امری خیر و انتخاب شده از خدای بزرگ می شمرند و رسیدن به آن را هم امری قطعی، حتمی، تخلف ناپذیر می دانند.

جمله ی «كانی باوصالی...» وقوع شهادت و قطعیت آن را برای خود به صورت یك امر مشهود و مشاهد، ذكر نموده، بالاخره ظلمها، ستمگریها و ددمنشیهای سپاهیان ضلال را به عنوان جریانی كه در آن لحظه، ناظر آن بوده و می بینند، یاد می كنند.

جمله «رضا الله رضانا اهل البیت» عالیترین ترسیم از سیمای زیبای حسین، علیه السلام، است كه به وسیله خود آن بزرگوار انجام می گیرد. رضای امام حسین عین رضای خداست و روشن تر و دقیق تر آنكه هر چه خدا بدان رضا دهد، حسین بنده ی شایسته ی خدا بدان رضایت می دهد، و در برابر رضا و خواست خداوند، اظهار نظری نمی كند، بلكه احساس تمایل دیگری در خود نمی نماید؛



گر آزرده ور مبتلا می پسندد

چه خوشتر از آن كو به ما می پسندد






ندانم كه ناخوش چه و خوش كدام

خوش است آنچه بر ما خدا می پسندد



و چه زیباست جمله «نصبر علی بلائه و یوفینا اجرالصابرین».

امام حسین طبق صریح كلام خویش، بر بلا و امتحانات شدید و دشوار الهی صبر می كند و همه ی مشكلات جانكاه را به جان می خرد و به وعده ای كه خدا به صابران داده كاملا دلگرم، دلخوش و جازم است.

این جمله، عالیترین مقام یقین حسین، علیه السلام، را ترسیم كرده نشان دهنده ی عزم و اراده ی فولادین و خلل ناپذیر آن حضرت و تصمیم قطعی وی بر استقبال از بلا می باشد.

و با جمله «لن تشذ عن رسول الله لحمته...» مقام یقین خود را بار دیگر گوشزد نموده، موقعیت خود را نسبت به رسول خدا روشن می كند و می فرماید گوشت بدن پیامبر از او جدا نیست و دور نخواهد افتاد. بلكه آن عزیزان در حظیرة القدس و باغ بهشت با رسول خدا جمع خواهند شد.

اینها همه حاكی از آن است كه مآل كار خود را بخوبی می دانستند و اینكه بالمآل كشته خواهند شد و بعد از شهادت هم در كنار رسول خدا، در باغات بهشتی خواهند بود.

و در پایان، جمله «من كان باذلا فینا مهجته...» دعوت عام برای همیاری در مسیر مقدسی است كه از برای خود انتخاب و اختیار فرموده، حضور شركت كنندگان را مشروط به دو شرط كرده است:

1 - «باذلا فینا مهجته» كسی كه خون دل خود را، كه ماده ی اصلی حیات


بوده و زندگی انسان وابسته به آن است، در راه ما بذل كند.

2 - «موطنا علی لقاء الله نفسه» كسی كه نفس خویشتن را بر لقاء الله آرام نماید و با جهانی آرامش و سكون، تصمیم بر لقای خدا داشته باشد.

و از اینجا استفاده می كنیم كه خود امام حسین، علیه السلام، در حد اعلا واجد این دو امتیاز بود؛ او مصمم بود كه خون قلب خود را، كه منشاء حیات وی بود، در راه خدا بذل كند، چنانكه تصمیم قاطع داشت كه به لقاء الله برسد و نفس خویشتن را با این هدف والا و مقدس كاملا ساخته و پرداخته و آرامش داده بود.


[1] ابن طاوس، محمد؛ اللهوف، ص 52 - 53.